فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

روز قسمت بود...

 

خدا هستی را قسمت می کرد. خدا گفت : چیزی از من بخواهید. هر چه که باشد‚ شما را خواهم داد. سهمتان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بسیار بخشنده است.

و هر که آمد چیزی خواست. یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن. یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز. یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را.

در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت : ....


موضوعات مرتبط: داستان

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 2 آبان 1393 | 18:7 | نویسنده : Nafas |

پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می‌کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی‌دانم عزیزم، نمی‌دانم!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه می‌کند؟ او چه می‌خواهد؟
پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همه‌ی زن‌ها گریه می‌کنند بی هیچ دلیلی!

....


موضوعات مرتبط: داستان

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 24 دی 1387 | 9:38 | نویسنده : Naghmeh |

حکایت بنی آدم

معلم اسم دانش آموز را صدا کرد.

دانش آموز پای تخته رفت. معلم گفت: «شعر بنی آدم را بخوان.»

دانش آموز شروع کرد:

بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار/دگر عضوها را نماند قرار


موضوعات مرتبط: داستان

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 4 دی 1398 | 17:2 | نویسنده : Nafas |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب هواداران علی صافی
  • وب نشر
  • وب راه
  • وب جدی